چرا پدرخوانده های توکیو برترین انیمه برای کریسمس است؟
به گزارش یومی بلاگ، در غرب ماه دسامبر که آغاز می گردد، دیگر همه دنبال فیلم ها و سریال های کریسمسی می گردند. به امید این که داستان های گرمابخش این آثار در طول سه ماه سرد سال، بتواند کمی گرما و شادی به آن ها بدهد. در این مقطع از سال، شرکت های فیلمسازی تمام کوشش شان را می نمایند که هرچه محتوای مناسب این موقع دارند عرضه نمایند. اگرچه این رویکرد باعث می گردد که کلی آثار مختلف در اختیار سینمادوستان باشد، ولی رقابت در این زیرگونه سینمایی را زیاد می نماید و باعث می گردد که کوشش برای دیده شدن، به یک محور اصلی تبدیل گردد. حتی در انیمه ها هم که از نظر داستان های کریسمسی چیزی کم ندارند، ساخت یک انیمه ی گرمابخش و دوست داشتنی که بتوان هرسال در تعطیلات کریسمس دیدن کرد، کار راحتی نیست.
و بدون تردید، ساتوشی کن با پدرخوانده های توکیو، فیلم سال 2003 خودش پیروز شد به چنین پیروزیتی برسد. در این کمدی درام که در آن، ساتوشی کن راستای متفاوت از سبک فیلمسازی همیشگی اش را در پیش می گیرد، با یک داستان اصیل و هیجان انگیز کریسمسی روبرو می شویم که بعد از تمام این سال ها، هنوز هم جایگاه باارزش خود را حفظ نموده و شایسته دریافت لقب یک اثر کریسمسی کلاسیک هست.
پدرخوانده های توکیو داستان سه شخصیت بی خانمان و فقیر است که در یکی از شب های سرد کریسمسی یک نوزاد را پیدا می نمایند. این سه شخصیت شامل یک الکلی میان سال به نام جین، یک دختر نوجوان فراری به نام میوکی، و یک زن تراجنسگرا به نام هانا می گردد. این سه نفر که از طبقه پایین جامعه هستند تنها دغدغه شان این است که زنده بمانند، اما با ورود نوزاد به زندگی شان، یک هدف تازه پیدا می نمایند. آن ها به این نتیجه می رسند که باید خانواده این بچه را پیدا نمایند، به هر قیمتی که شده. تنها سرنخ آن ها کلیدی است که کنار بچه قرار گرفته است، یک یادداشت هم هست که در آن خواهش شده از این نوزاد مراقبت گردد.
هانا نام بچه را کیوکو می گذارد، و این سه نفر سفری طولانی را برای پیدا کردن خانواده این بچه، شروع می نمایند. آن ها در طول راستا ماجراهای مختلفی را از سر می گذرانند، اتفاقاتی که پیوند بین آن ها را عمیق تر می نماید و این سه پدرخوانده را به درکی عمیق تر از خود و دیگران می رساند. بعلاوه در طول این راستا ما با گذشته آن ها هم آشنا می شویم و متوجه می شویم چطور و چگونه به این جایگاه بی خانمان فعلی رسیده اند.
ساتوشی کن را بیشتر با انیمه های ترسناک تر و پیچیده ترش مثل آبی تمام عیار و عامل توهم می شناسیم. در مقایسه با آن ها، پدرخوانده های توکیو داستان سرراست تر، دراماتیک تر و کمدی تری دارد و مهم تر از همه، گرمای درونی آرامش بخشی ارائه می دهد. حتی خبری از عناصر فانتزی مورد علاقه کن هم نیست و فیلم به شکلی واقع گرایانه، در توکیوی امروزی می گذرد. تنها اتفاق غیرمعمول یا ماوراءالطبیعه فیلم چیزی است که هانا آن را معجزه کریسمس در نظر می گیرد، و تنها جادوی این فیلم کریسمسی را بیشتر می نماید.
با این حال، پدرخوانده های توکیو هنوز یک اثر ساتوشی کنی است و آن قدرها هم فکر می کنیم، سرراست نیست. در کنار جنبه های احساسی بالا، فیلم پر از پیچش های داستانی شدید است و مخاطب را سرجای خود میخکوب می نماید، تعلیق فیلم بسیار بالاست و هر لحظه منتظر اتفاق بعدی هستیم. موانعی که پیش روی آن ها می آیند به حدی نامتعارف و مجذوب کننده هستند که باعث می شوند ماجراجویی این سه نفر هیجان انگیز و در عین حال، میخکوب نماینده باشد. غافلگیر کردن مخاطب با اتفاقات غیرقابل پیش بینی و باورپذیر پیش بردن اتفاقات به صورت هم زمان، کاری است که تنها از عهده ساتوشی کن برمی آید.
با وجود چنین داستان دیوانه وار و چنین شخصیت های نامتعارفی، فیلم بدون هیچ ابایی به ترسیم مسائل این شخصیت ها به عنوان یک بی خانمان می پردازد، هم از نظر رفتاری که از سوی دیگران دریافت می نمایند و هم از نظر این که خودشان چگونه با این شرایط کنار می آیند. آن ها بیشتر وقت ها نادیده گرفته می شوند و به آن ها به چشم عنصری خارج از جامعه و شهر نگاه می گردد. به همین خاطر، آن که که از جامعه خود هم طرد شده اند، آسایش و ثباتی را که دنبالش می گردند کنار هم پیدا می نمایند.
یک صحنه از فیلم است که گروهی از نوجوان ها جین را کتک می زنند، صرفا به خاطر این که سرشان گرم گردد، و البته دلیل مهم تر از این است که فکر می نمایند کسی اهمیتی به یک بی خانمان بیچاره نمی دهد. یک جای دیگر هم هانا به دلیل سوءتغذیه و سبک زندگی بد، در بیمارستان بستری می گردد، چون سیستم ایمنی بدنش ضعیف شده است. این دو مورد نشان می دهد که زندگی یک بی خانمان چقدر پرخطر و مرگبار است و حتی یک بیماری ساده هم می تواند او را از پای دربیاورد. میوکی هم با وجود سن کمش مورد هیچ رحمی قرار نمی گیرد، عدم تجربه کافی در زندگی واقعی باعث می گردد او همواره به جین و هانا وابسته باشد.
توانایی بی نظیر ساتوشی کن در حفظ یک تعادل عالی بین کمدی و مضمون تیره داستان، باعث شده است که صحنه های داستان فرصتی عالی برای به رخ کشیدن این شخصیت های پیچیده و عمیق باشند. جین کله شق است و گهگاهی هم دروغ می گوید، ولی نسبت به این خانواده سه نفره بسیار مراقبت و مهربان است. هانا بیش از حد احساسی است و غریزه مادرانه و ذات فداکارش گرمابخش ارتباط بین آن هاست، او به همان راحتی که گرما می بخشد، دلش هم می شکند. میوکی شجاعتی تحسین برانگیز در روبروه با مسائل دارد و عمیقا معتقد است به عنوان یک بی خانمان آزادی بیشتری دارد و همین بسیار باارزش است، حتی اگر این سبک زندگی خطرات زیادی با خود داشته باشد. این فیلم اگرچه خودش یک داستان ماجراجویانه دیوانه وار ارائه می نماید، ولی این شخصیت هایش هستند که نفسی تازه به آن می دهند و کاری می نمایند که پدرخوانده های توکیو فراتر از یک انیمه کریسمسی معمولی باشد.
ساتوشی کن اگرچه عمر چندانی نکرد (در سال 2010 و در سن 46 سالگی درگذشت)، ولی در سراسر جهان معروفیت زیادی داشت. او را به خاطر مضامین پیچیده و رازآلود و طراحی های تماشایی فیلم هایش تحسین می کردند. پدرخوانده های توکیو که با الهام از سه پدرخوانده جان فورد ساخته شده، تنها یکی از آثار پیروز فراوان اوست. این فیلم به لطف مضمون دلگرم نماینده و داستان هایی درباره خانواده و عشق و سخاوت، همچنان جایگاه تاثیرگذار خود را حفظ نموده و قطعا باید در تمام لیست های فیلم های کریسمسی که هر سال منتشر می شوند، جایگاهی ویژه داشته باشد.
منبع: CBR
منبع: دیجیکالا مگ